۱۱ شهریور ۱۳۹۹
مصطفی صالحی، کارگر
ساختمانی را اعدام می کنند و سرپناه محقر دو کودک یتیم او و مادرشان را
هم به عنوان دیه گفته اند که مصادره خواهند کرد.
نوید افکاری را به استناد اقرار زیر شکنجه
ـ شکنجه یی که هر کسی برای توقف آن حاضر است به هر چیزی اعتراف کند ـ
به دو بار اعدم محکوم می کنند و برادرانش را هم به شلاق و زندان.
نسرین ستوده، نه به خاطر خودش، که به خاطر
تأمین ابتدایی ترین حق و حقوق زندانیان دیگر، جان نازنین خود را، به
عنوان تنها سرمایه ی قمار، در اعتصاب غذا روی میز گذاشته است و هر لحظه
بیم آن می رود که پیکر نحیف او دیگر این بار تاب نیاورد و آن شود که
نباید بشود.
و بعد هم، طبعاً یک مقدار نوحه و ذکر مصیبت
و مرثیه و محکوم کردن و بیانیه و مقاله و شعر و قصه و حماسه و رجز.
و باز، روز از نو و روزی از نو.
هزاران و هزاران زندانی سیاسی و غیر سیاسی،
در غیر قابل تحمل ترین شرایط زیستی قابل تصور، زیر انواع شکنجه های
جسمی و روحی، با تن های در هم شکسته و روان های پاره پاره شده، میان
مرگ و زندگی دارند دست و پا می زنند.
از تهران تا دور افتاده ترین نقاط ایران.
در اوین ها و قزل حصار ها و رجایی شهر ها و
فشافویه ها و قرچک های مکرر در مکرر.
کودکان محکوم به اعدام، به جای شوق انتظار
جشن هجده سالگی و ورود به دنیای بزرگتر ها، در کابوس فرا رسیدن سالروز
تولد خود، هر شب و هر روز دارند صد بار می میرند و زنده می شوند و زنده
می شوند و می میرند.
آلونک آسیه پناهی های بی پناه را ویران می
کنند و خودشان را هم به جرم دفاع از چند تکه چوب و سنگ و آجر و خشت و
کاه و گل که به قیمت سال ها رنج و خون دل خوردن، برای خود سر هم کرده
بودند و امید ها و آرزوهای کوچکشان در آن خلاصه می شد، جلو چشم من و
شما می کِشند و می کُشند، و بعد، جامه ی سیاه محرم بر تن، یا حسین
گویان و یا ابوالفضل گویان، راه می افتند و به سراغ روستای محروم
ابوالفضل می روند تا کلبه های روستاییان «مستضعف» تکیده ی در خود
فروریخته را با حکم «بنیاد مستضعفان» رهبر سالوس دینفروش خود ویران
کنند، و در پاسخ به یک «آخ» خشک و خالی آن ها، کودک و پیر و جوانشان را
به خاک و خون بکشند و به اسارت ببرند.
می زنند، می کشند، می سوزانند، می گیرند،
می برند، شکنجه می کنند، و سرمست از قدرت نمایی به پر و بال بسته ترین
پر و بال بستگان، عربده می کشند و هل من مبارز سر می دهند، و آن وقت ما
مشغول بحث در باره ی مکانیسم ماشه و انتخابات آمریکا هستیم.
شاید حق داشته باشیم. چرا که دیری است باور
به خود را ـ دانسته یا نادانسته ـ از دست داده ایم، و به دست های
دیگران نگاه می کنیم تا ببینیم سرنوشت ما را می خواهند چگونه رقم
بزنند.
ــــــــــ
نه این که مکانیسم ماشه و انتخابات آمریکا
کم اهمیت باشند، و نه این که نباید به آن ها پرداخت.
نه! اینطور نیست.
این ها، فارغ از اراده ی ما، برای امروز و
فردای ما مهم هستند، و به اندازه ی خود و سر جای خود و در محدوده ی
خود، بر آینده ی میهن ما اثر می گذارند.
باید به این ها پرداخت، اما:
ـ یا به عنوان جاده های فرعی یی گشاده در
جاده ی اصلی که بالقوه می توانند ما را از مسیر خودمان به بیراهه
بکشانند.
ـ و یا به عنوان هشدار ها و علائم خطر سر
راه.
جاده ی اصلی، مسیر حرکت، و سمت و سوی حرکت،
به هیچ بهانه یی نباید در جاده های فرعی گم شود، و هشدار ها و علائم
خطر سر راه هم فقط باید ما را هوشیار تر کنند، نه آن که مرددمان کنند،
و از ادامه ی راه بازمان دارند، و یا روانه ی جاده های فرعی کنندمان.
به دیگران کاری ندارم، اما تا جایی که به
خودم بر می گردد، مقاله ی پیشین٭ و مقاله ی حاضر مرا تنها باید با چنین
نگاهی خواند.
چون با چنین نگاهی است که نوشته شده اند.
ــــــــــ
ترامپ، بازی بازنده ی دیگر خود را ـ و نه
آخرین بازی خود را که شاید بازی برنده یی باشد ـ بعد از باخت قبلی، با
به خیال خودش چکاندن ماشه ی مکانیسم ماشه، آغاز کرده است.
وزیر خارجه ی او وعده داده است که از نیمه
شب بیستم سپتامبر، جهان تسلیم اراده ی ما خواهد شد، و «کلی کرفت»
نماینده ی آمریکا در سازمان ملل هم تهدید کرده است که از آن تاریخ به
بعد، آمریکا هر کسی [به شمول آلمان و انگلستان و فرانسه] را که در
برابر مکانیسم ماشه بایستد و تمام تحریم های لغو شده پس از برجام را
برنگرداند یا رعایت نکند، به دلیل تخلف از قطعنامه ی ۲۲۳۱ شورای امنیت
سازمان ملل، تحریم خواهد کرد.
و هیچکدامشان فکر نکرده است که بالاخره
بیستم سپتامبر فرا خواهد رسید و موعد الوعده وفا و دست های نه چندان
پر!
معلوم است این که آلمان و انگلستان و
فرانسه، قصد فروش سلاح به ج.ا و تقویت نظامی این شر مطلق در منطقه را
نه داشته اند و نه دارند.
مخالفت آن ها با قطعنامه ی شکست خورده ی
آمریکا، علی رغم همه ی جرح و تعدیل هایی که آمریکا به منظور کسب نظر
موافق اروپا در آن اِعمال کرده بود و موضوعش را هم بر تمدید تحریم فروش
سلاح به ج.ا متمرکز کرده بود، نه به قصد فروش سلاح به ج.ا، بلکه به
منظور یادآوری شمال و جنوب و شرق و غرب قلمرو ترامپ به او بود و تأکید
بر ضرورت تناسب گلیم با اندازه ی پا، و تناسب دهان با اندازه ی سخن.
و حالا هم باز همان حکایت است.
به خصوص، این که بر سر این موضوع معین، دو
قدرت بزرگ روسیه و چین هم موقتاً در کنار اروپا قرار دارند، و اروپا هم
موقتاً در کنار دو قدرت بزرگ روسیه و چین قرار دارد.
تحریم های همه جانبه ی آمریکا، برای از پا
در آوردن اقتصاد ج.ا کافی بود و کافی خواهد بود، و تا اندازه ی زیادی
باعث تحریم عملی ج.ا توسط بسیاری از مراکز اقتصادی کوچک و بزرگ اروپا و
بقیه ی دنیا، که مستقل از دولت هاشان، از بیم آمریکا با این تحریم ها
کنار آمده اند هم شده است و خواهد شد.
بیش از این اندازه ـ در این رابطه ی معین ـ
چه کار عمده یی از ترامپ بر می آید؟
و آیا این بازی بازنده ی دوم، در پی بازی
باخته شده ی اول، و در کنار بحران های داخلی این روز های آمریکا، به
احتمال پیروزی ترامپ، که در شرایط عادی تا حدود زیادی عملی می نمود (و
شاید هنوز هم بنماید) ضربه و ضرباتی جدی وارد نخواهد کرد؟
ــــــــــ
ترامپ، خودش اگر به دست خودش باشد، قاعدتاً
اهل جنگ به راه انداختن و جان نظامیان خود را فدای ماجراجویی های جنگ
افروزانه کردن نیست.
اما وقتی که پای بود و نبودش در مقام ریاست
جمهوری آمریکا در میان بیاید، هر قاعده یی از جمله همین قاعده ی
«قاعدتاً» را او می تواند مشمول استثنا کند.
این سخن، البته نباید به معنای جدی بودن
احتمال جنگ به راه انداختن ترامپ، و جان نظامیان خود را در معرض خطر
جدی قرار دادن او تلقی شود.
چند بمباران هوایی احتمالی، ولی چرا.
با بمباران هوایی احتمالی چند مرکز حیاتی
ج.ا، جنگ در معنای متداول آن رخ نمی دهد و خطر جدی یی هم نظامیان
آمریکا را، مستقیماً به این خاطر، تهدید نخواهد کرد.
چنان اقدام مفروضی، نیازمند کوچک ترین حمله
ی نیروی زمینی به ایران و لشکر کشی و پذیرش خطرات آن، که مطلقاً قابل
پیش بینی نیستند، نخواهد بود.
وگرنه، حتی جرج بوش پسر، با آن همه شرارتی
که داشت، و با وجود آن که رهبر مجاهدین، افراد خود را که در آن زمان
هنوز از «جوار خاک میهن» رانده نشده بودند به عنوان سرباز صفر و پیشمرگ
پیاده نظام و نیروی زمینی ارتش آمریکا، از طریق ژنرال پترائوس و دیگران
به او پیشکش کرده بود (...)، حاضر به پذیرش ریسک جنگ کلاسیک با ایران
نشد.
با این حال، تضمینی وجود ندارد که بمباران
ایران، منجر به موقعیتی غیر قابل کنترل برای آمریکا و متحدان آن در
منطقه نشود.
در آن صورت، طبعاً عمل ترامپ به سود انتخاب
مجدد او تمام نخواهد شد.
ولی، قضیه به همین سادگی ها نیست، و عوامل
دیگری هم هستند که می توانند این گزینه را به عنوان یک برگ برنده ی
احتمالی، مورد توجه ترامپ قرار دهند.
ــــــــــ
انتخابات میان دوره یی سنا بر سر ۳۳ کرسی از ۱۰۰ کرسی، و انتخابات مجلس
نمایندگان بر سر همه ی ۴۳۵ کرسی، که همزمان با انتخابات ریاست جمهوری
انجام می شود احتمالاً خواهد توانست هم برتری دموکرات ها در مجلس
نمایندگان را همچنان محفوظ نگاه دارد، و هم با از چنگ حزب جمهوری خواه
خارج کردن تعدادی از کرسی هایی که در حال حاضر به اکثریت شکننده ی
جمهوری خواه در سنا تعلق دارند، اکثریت کنگره را به طور کامل از آنِ
حزب دموکرات کند.
طبعاً ترامپ بر این نکته وقوف دارد و می
داند که در صورت انتخاب مجدد به مقام ریاست جمهوری، اگر، هم در سنا و
هم در مجلس نمایندگان با اکثریت دموکرات طرف باشد، بسیار آسیب پذیر
خواهد بود.
بنا بر این، منطقاً او باید فقط وقتی دست
به یک اقدام مهم مخاطره آمیز بزند که از پیروزی خود در آن اقدام، و از
تسلط خود بر آن، و از عواقب کار، و یا از بابت بافت جدید کنگره مطمئن
باشد.
این احتمال که ترامپ، بعد از بیستم سپتامبر
که او آن را تاریخ برگشت همه ی تحریم های لغو شده ی سازمان ملل علیه
ج.ا می داند، در خلیج فارس، اقدام به توقیف کشتی های ایرانی و یا کشتی
هایی که در ارتباط مستقیم یا غیر مستقیم با ج.ا هستند بکند، یک احتمال
نسبتاً قابل ملاحظه است.
ج.ا در آن صورت، انتخاب های زیادی نخواهد
داشت:
ـ یا همانطور که در مقابل ضربات پی در پی
اسراییل در سوریه نشان داده است، در صحنه، با ذلت و خواری، تن به پذیرش
این تحقیر بدهد، و در عوض، در نماز جمعه های مجازی و غیر مجازی، مشت
های محکمش را حواله ی آمریکا و اسراییل کند.
ـ یا عکس العملش شبیه انتقام قتل قاسم
سلیمانی را گرفتن باشد و آن مضحکه یی که در عراق به پا کرد، و آن فاجعه
یی که در ایران با باز گذاشتن فضای پرواز های معمولی با هدفِ به گروگان
گرفتن جان مردمان عادی و سپر بلای خود کردن آن ها به بار آورد، و در
حالی که از وحشت پاسخ آمریکا خودش را باخته بود و دست و پای خودش را گم
کرده بود، ترسان از سایه ی خود، با شلیک به هواپیمای اوکرایینی، آن
جنایت کم نظیر را آفرید، و معترضان به آن جنایت را هم گرفت و به زندان
انداخت یا به زندان محکوم کرد.
ـ یا مرتکب حماقتی بزرگ، یعنی تلاشِ به
احتمال زیاد ناموفق در جهت عملی کردن تهدید صد بار تکرار شده ی بستن
تنگه ی هرمز شود و یا وانمود کند که به زودی مرتکب آن خواهد شد.
این، به معنای صدور مجوز هرگونه برخوردی با
ج.ا برای ترامپ و اروپا ـ که در آن صورت پشت ترامپ قرار می گیرد ـ
خواهد بود.
و چین و روسیه هم خود را فدای این حماقت
ج.ا نخواهند کرد.
در آن صورت، اگر همه چیز بر وفق مراد پیش
رود، ترامپِ پیروز در آن بازی، ترامپ پیروز در انتخابات ریاست جمهوری
هم خواهد شد.
با آرای پر و پیمانه.
و این، البته وسوسه انگیز است!
تحریک و تحرکات دیگری هم با نتیجه هایی کم
و بیش مشابه می توانند اتفاق بیافتند.
چه از ناحیه ی قدرت های پنهان و کمین کرده
یی در بافت ج.ا که سود خود را ـ به درستی یا به نادرستی ـ در وخیم تر
شدن شرایط برای قدرت آشکار و مسلط می بینند.
چه از ناحیه ی مافیاهایی در ج.ا که پروار
شدن و پروار تر شدنشان، به بحران های اقتصادی و غیر اقتصادی بزرگ گره
خورده است.
چه از ناحیه ی جاسوسان شماره دار و بی
شماره ی بعضی سرویس های اطلاعاتی متوازی و متقاطع و متنافر خارجی که در
بالاترین ارکان نظام بی نظام و سوراخ سوراخ ج.ا خانه کرده اند.
و چه حتی از ناحیه ی خود ترامپ و مشاورانش.
اکتبر سورپرایز، یا سورپرایز اکتبر، همیشه
لازم نیست که تبانی و تفاهم باشد.
اکتبر سورپرایز، یا سورپرایز اکتبر، می
تواند اینطوری هم باشد یک وقت.
و یک احتمال دیگر که مشروط به شکست مفروض
ترامپ در انتخابات نوامبر است را هم نباید از نظر دور داشت:
ترامپ که در آن صورت باید پست خود را در
ژانویه تحویل بایدن دهد، قبل از خروج از کاخ سفید، مستقیماً، و یا به
طور غیر مستقیم و تنها با نشان دادن چراغ سبز به اسراییل (آنگونه که
جان بولتون می خواست و پیشنهاد می کرد)، در هماهنگی و همراهی با حکومت
های عرب منطقه، با ج.ا کاری کند کارستان به منظور در پوست گردو گذاشتن
دست و پای «جو دیوانه»، و آن پیرمرد را از همان اول کار به بلایی مبتلا
کردن که علاج آن میسر نخواهد بود الّا با روغن بنفشه!
ــــــــــ
از همه ی این حرف و حدیث ها گذشته اما،
همچنان ذهن ما و پندار ما و کردار ما و گفتار غالب و مسلط ما، و همّ و
غم ما، و دغدغه ی ما، و اراده ی ما، باید معطوف به خودمان باشد، نه
معطوف به ترامپ و بایدن و مکانیسم ماشه و غیره و غیره.
شاهراه، راه در خود فرو برنده و در خود فرو
بلعنده ی اصلی، و سمت و سو و جهت حرکت، روشن است.
خود را زیاد سرگرم بیراهه ها و خاکی های
فرعی نکنیم، و چشم به این سو و آن سو ندوزیم و منتظر آنچه از گرد و خاک
سواران به در خواهد آمد نمانیم و پای از این راه بر نگردانیم، یا درجا
پا زدن را گام برداشتن ندانیم.
که این آخری، صد بار بد تر است از گام بر
نداشتن.
چرا که احساس حرکت و راه رفتن به آدم می
دهد و آدم را می فریبد.
یعنی، اینطوری آدم خودش را می فریبد و دلش
خوش است که دارد می رود.
فقط حیف که معلوم نیست که چرا نمی رسد!
۱۱ شهریور ۱۳۹۹
ققنوس ـ سیاست انسانگرا
ــــــــــ
٭
ترامپ، آبرامز، مکانیزم ماشه، ایران کنترا،
اکتبر سورپرایز، و انتخابات آمریکا ـ ۲۷ مرداد ۱۳۹۹
www.ghoghnoos.org/aak/200817.html