تشكيل مدرسه حقانی
" حجت الاسلام " شخصی پوش علی جنتی (پسر آيت الله جنتی) در
مورد اين مدرسه مينويسد:" مدير مدرسه حقانی در بدو ورود من
مرحوم شيخ زاده بود. ۷ يا ۸ ماه كه گذشت (سال ۱۳۴۳)، شهيد
قدوسی مديريت آنجا را بر عهده گرفت..." (خاطرات علی جنتی، سعيد
فخر زاه، مركز اسناد انقلاب اسلامی، ص ۲۴).
"مدرسه حقانی اول توسط آيت الله قدوسی داماد آيت الله طباطبايی
اداره می شد . بعد مديريت و اداره آن مدرسه بر عهده آيتالله
بهشتی شد. مديريت مدرسه در سال ۱۳۴۳ بر عهده شيخ زاده شد.
اواخر آن سال بر عهده قدوسی نهاده شد. اساتيد اين مدرسه
عبارتند از: حجت الاسلام مصلحی (فرزند آيت الله اراكی) ـ
آيتالله سيد حسن طاهری خرمآبادی ـ آيتالله تقوی ـ آيتالله
محمديگيلانی ـ آيتالله مؤمن ـ آيت الله محمدعلی گرامی ـ
آيتالله محسن مجتهدشبستری ـ آيتالله جوادی آملی ـ آيت الله
جنتی ـ آيتالله انصاری شيرازی و دكتر احمد احمدي" (خاطرات علی
جنتی، صص۲۲۰ـ۲۴) نويسنده كتاب خاطرات مصباح يزدی بر خلاف نظر
ديگران ميخواهد استاد را به اوج برساند به همين دليل
مينويسد:" در راستای تحقق آرمانهای اصلاحی حوزه به ابتكار
شهيد آيتالله دكتر بهشتی و مرحوم آيت الله ربانی شيرازی مدرسه
نوينی كه با يك برنامه درسی جديد بتواند طلاب كوشا و مستعد را
در مدتی كوتاهتر با بازدهی و ثمردهی بيشتر تربيت كند زير نظر
مرحوم آيت الله العظمی گلپايگانی تاسيس می شود. اين مجموعه
مدتی در يك ساختمان اجارهای كوچك شروع به فعاليت ميكند و پس
از آن كه ساختمان مدرسه حقانی به همت فرد خيری به نام حاجی
حقانی (پدر حقانی سازمان مجاهدين ـ كتاب خاطرات ميثمی) و جمع
ديگری از خيرين به اتمام میرسد، تشكيلات آن مدرسه به اين
ساختمان انتقال مييابد و از مرحوم شهيد آيت الله قدوسی برای
مديريت مدرسه حقانی دعوت ميشود. شهيد بزرگوار از روی ذوق و
سليقه عالی و دقت نظرشان در شناسايی استادان كارآمد و خلاق، از
استاد مصباح برای ارايه درسهايی در مدرسه حقانی دعوت می
کنند... پس از چهار سال عضويت در هيات علمی مدرسه حقانی و
همكاری صميمانه با آيت الله دكتر بهشتی و آيت الله قدوسی
سرانجام استاد بنا به درخواست شهيد قدوسی مبنی بر شورايی شدن
اداره مدرسه به همراه شهيدان قدوسی و بهشتی وآيتالله جنتی به
عضويت هيات مديره آن مدرسه در آمدند و مدت شش سال علاوه بر
تدريس و ارايه راهكارهای علمی و فكری به منظور رونق امر تحصيل
و آموزش، در امور اجرايی نيز مشاركت فعال داشتند. "(همان، ص
۲۴۱ـ۲۴۲) پس از درگيريهايی كه بين مصباح و دكتر بهشتی بر سر
مسئله دكتر شريعتی و سختگيرهای او، پيش آمد، از مدرسه حقانی
خارج شد. آقای فاضل ميبدی مينويسد: گاهی آقای مصباح نسبت به
افكار دكتر شريعتی خيلی تند ميشد يعنی طوری بود كه حس ميكردم
قضيه دارد از دايره استدلال خارج ميشود. بعدها اين جلسات
مقداری هم سياسی شد وعدهای از جوانان انقلابی كه هوادار دكتر
شريعتی بودند از بيرون موضع گرفتند و با اين جلسهها مخالفت
كردند و دامنهاش به مدرسه حقانی كشيد و در آنهم باعث
اختلافهايی شد. (مجله گزارش، شماره ۱۳۱ـ۱۳۳، ص ۵۰).
عبايی خراسانی مينويسد: البته همين موضعگيريهای آقای مصباح
باعث شد تا سرانجام ميان او و شهيد بهشتی اختلاف نظرهايی به
وجود آمد و آقای مصباح با خروج از مدرسه حقانی فعاليت هايش را
به همراه آقايان خرازی و استادی در قالب " مؤسسه در راه حق "
ادامه داد. تقريباً تا پس از رحلت امام از صحنه سياسی ـ
اجتماعی ايران بر كنار بود. البته در اين ميان گاه به او برای
انجام برخی اقدامات سياسی نيز مراجعاتی ميشد.(مجله گزارش،
شماره ۱۳۱ـ۱۳۳، ص ۵۱).
در اين بين، اختلاف دكتر بهشتی و مصباح زياد شد به گونه ای كه
بهشتی كه در دهه ۱۳۵۰ خود از بانيان مدرسه حقانی در قم بود، هر
چند انگيزه خود از تاسيس اين مدرسه را آشنايی طلاب با علم روز
و جهان معاصر قرار داده بود، اما بعد از بروز اختلافات ايشان و
همفكرانش با جناح راست مدرسه حقانی به رهبری مصباح يزدی بر سر
عقايد و آموزه های دكتر علی شريعتی، از اين مدرسه جدا شد و طی
يك سخنرانی در جمع طلاب اين مدرسه گفت: " مدرسه ای كه بخواهد
يك مشت انسان لجوج، پرخاشگر بی حيا و متعصب تربيت كند كه
نتوانند با همه دو كلمه حرف بزنند چه ارزشی دارد؟ اين نوع
موضعگيريها بسياری از افراد را به ياد چماق های تكفيری می
اندازد كه، در تاريخ، عصر تفتيش عقايد كليسا و قرون وسطی
خوانده شده است " (آيت الله بهشتي: شريعتی، جستجوگری در مسير
شدن) تضاد مواضع فكری بهشتی و همفكران وی با جناح راست مدرسه
حقانی زمانی قابل فهم تر می شود که قول مصباح يزدی را، قولی که
گويای طرز فکر او است، را نيز بشنويم : او، در سخنرانی ای، می
گويد: " هر جا كه آهنگ مخالفت با ولايت فقيه يا ولی فقيه ساز
شد، سعی كنيد آن را خاموش كنيد. اگر از روی نادانی است برايش
توضيح دهيد و شبههاش را رفع كنيد . ولی اگر از روی غرض ورزی
است او را خفه كنيد" ! (سخنرانی در جمع بسيجيان شهرستان قروه ۷
مرداد ۸۱).
گرچه جانبداری او از ولايت فقيه و بعد ولايت مطلقه فقيه تا حد
بوسيدن پای خامنه ای، بعد از انقلاب و دوران استقرار استبداد
ملاتاريا است، اما اعتقاد او به قدرت و خشونت و حرکت قسری،
قديم است. بديهی است القای قدرت باوری و ﺁموختن روش خشونت، در
بطن خود، از مشتی طلبه جوان، روحانيون خشن و سركوبگری می ساخت
که شاگران اين مدرسه شدند. نخستين اقدام عملی شان در صيانت از
بيضه اسلام به قتل رساندن حجت الاسلام شمس آبادی در دهه ۱۳۵۰
توسط مهدی هاشمی شد !
علاوه براين، در دوران حكومت پهلوی، مقابله با دكتر علی شريعتی
از اهداف اصلی مدرسه حقانی بود (مصباح ـ جنتی ـ خزعلی و...)
بعد از پيروزی انقلاب اسلامی، آن بخش از چهره های مدرسه حقانی
كه در طيف طرفداران دكتر شريعتی قرار داشتند به هيئت حاكمه
پيوستند. از جمله مرتضی مطهری، بهشتی، شاهچراغی و غلامحسين
كرباسچي. ميان بهشتی با مطهری نيز اختلاف بروز کرد. مطهری
بهشتی را ﺁدمی بدون اعتقاد و بازيگر و حريص به قدرت يافت. اين
بود که وقتی حزب جمهوری اسلامی توسط بهشتی و موسوی اردبيلی و
خامنه ای و هاشمی رفسنجانی و باهنر تشکيل شد، مطهری مرتب هشدار
می داد که از ﺁن بيم دارد که اين جماعت اسلام و ايران را
بفروشند و قدرت بخرند و دولت و روحانيت، هر دو را فاسد کنند.
كادر بجای مانده در مدرسه حقانی نيز كه مجموعاً وابسته به جناح
خشن و اقتدارگرای حقانی و برخوردار از مواضع خصمانه عليه دكتر
شريعتی بود، بعد از پيروزی انقلاب و بخصوص بعد از فوت آيت الله
خمينی، توانست، به تدريج، در هيأت حاكمه ايران نفوذ نمايند.
نفوذ در رژيم جديد
بايد توضيح داد که مدرسه حقانی تحت تأثير سه جو بود : جو خشونت
در دوران تشکيل سازمانهای چريکی و فعاليت ﺁنها. در اين دوره،
اسلام متهم بود توانائی توجيه قهر انقلابی را ندارد. دوره دوم،
دوره شکست گروههای چريکی و ورود مردم به صحنه و پيروزی گل بر
گلوله است. دوره سوم، دوره تقديس خشونت از سوی خمينی و کوشش
بهشتی و همکاران او در تأسيس حزب جمهوری اسلامی، برای برقراری
" ديکتاتوری حزب واحد " است. در اين دوره، بهشتی جانبدار
انحلال ارتش و توسعه سپاه بمثابه " بازوی نظامی " حزب حاکم می
شود. در نتيجه، قهر با مصباح جای خود را به ﺁشتی و همکاری می
دهد. بعد از مرگ خمينی، مصباح نظريه ساز حرکت قسری و دستيار
خامنه ای می شود.
از ميان شاگردان حقانی که نظريه حرک قسری مصباح را به اجرا
گذاشتند، می توان از جنتی، علی رازينی، رييسی، نيری، محسنی
اژهای، علی فلاحيان، روح الله حسينيان، ميرحجازی، پورمحمدی،
رهبرپور، حجت الاسلام عليزاده نام برد . اينها و همانندهاشان
موفق به كسب تصدی مسئوليت در دادگاه ويژه روحانيت، وزارت
اطلاعات و دادگاه انقلاب و قوه قضاييه شدند.
اين حلقه به مرور زمان توانست برای خود كادرهای پياده نظامی هم
از بدنه سپاه پاسداران فراهم آورد كه از اين ميان می توان به
آقايان سردار غلامرضا نقدی، سرلشگر ذوالقدر، سردار الله كرم
اشاره كرد.
اين پاسداران ـ برخلاف نسل اول اين نهاد ـ دارای خاستگاهی خشن
و ناسازگار با آموزههای عرفانی كسانی همچون شهيد باكری و شهيد
همت می باشند.
حسين شريعتمداری، سپاهی سابق و مدير مسئول فعلی روزنامه كيهان
و پيش از وی عباس سليمی نمين معاونت وزارت اطلاعات و مدير
مسئول هفته نامه كيهان هوايی و حسن شايانفر مسئول بازرسی و
معاون فعلی حسين شريعتمداری، نيز، با مجموعهای از عوامل تحت
امر خود در اين نشريه، بخش رسانهای اين حلقه را عهده داری
كرده و تا قبل از بازداشت عوامل قتلهای زنجيرهای، با عقبه اين
جناح در وزارت اطلاعات و شخص سعيد امامی (معاونت امنيتی وزارت
در دوره تصدی مسئوليت فلاحيان) همكاری نزديكی داشتند.
در مجموع، تعليم و تربيت مدرسه حقانی توانست طلاب خشنی را
تحويل جامعه دينی ايران بدهد كه با پيروزی انقلاب اسلامی و حذف
تدريجی چهره های شاخص اسلام نوانديش گام به گام، در هرم قدرت
جمهوری اسلامی، مقامهای کليدی را از لحاظ سرکوب گری، بدست
ﺁوردند.
در مجموع سه عامل مشترك، كنش خشونت آميز، نفرت از دكتر علی
شريعتی و مخالفت صوری با نزديكی ايران و آمريكا، توانست موجبات
قرابت فكری و عملی فارغ التحصيلان مدرسه حقانی را با يکديگر و
با زورپرستانی فراهم آورد که بازوی نظاميشان شدند . جماعتی که
با اين طرز فکر پديد ﺁمد و خشونت را روش کرد، هدفی جز ويران
کردن انقلاب ايران از اساس نداشت.
خاطرات و عملكردهای اساتيد و شاگردان برجسته مدرسه حقانی و زير
مجموعههای آن در مدارس علميه معصوميه و امام صادق آنان به
اختصار :
غير از دكتر بهشتی ـ مصباح يزدی ـ خزعلی ـ جنتی ـ نمازی ـ
محمدی گيلانی، معروف به قصاب اوين، که در رژيم مقامهای اول را
داشته اند خيانتها و جنايتها و فسادهای بزرگ را تصدی کرده اند.
و طاهری خرم آبادی که تصدی چنان مقامهائی را نداشته است.
* " حجت الاسلام" مجتبی ذوالنور، فرمانده تيپ مستقل ۸۳ امام
صادق قم، عامل اصلی حمله به منزل ﺁيت الله منتظري.
* " حجت الاسلام " ايزد پناه ـ "حجت الاسلام" مروی (داماد "آيت
الله" خزعلی و يكی از معاونان قوه قضاييه كه در جريان شكنجه
همسر سعيد امامی بسيار بر افروخته شده بود و در بيمارستان
ميگفت : چنان او را زده بودند كه استخوان كف پايش بيرون زده
بودـ در باند اقتصاديون قوه قضاييه قرار دارد و كمتر سياسی
بازی در ميآورد)
* ـ "حجت الاسلام " مبشری و" حجت الاسلام" علی رازينی، دادستان
ويژه نيروهای مسلح ـ اطلاعات، كسی كه به خاطر لجبازی با
كرباسچی او را به دادگاه كشاند و با كمك محمدرضا نقدی و محسنی
اژهای آن جنايتها را در مورد شهرداران تهران انجام دادند.
* " حجت الاسلام " رهبر (رئيس دادگاههای انقلاب) و " حجت
الاسلام " محسنی اژهای رييس دادگاه ويژه روحانيت ـ دادگاه
انقلاب ـ وزارت اطلاعات ـ دادگاه ويژه كاركنان و...
* "حجتالاسلام" ريشهری بانی واواک از جنايتکاران بنام . عامل
اعدام دسته جمعی افسران و باز بانی دادگاه ويژه روحانيت و
مأمور خمينی در دادستانی ارتش که امروز می نويسد : بنی صدر با
مشغول بکار کردن " نيروهای ارزشی " (بخوانيد جنايت پيشگان
همدست او) در دادستانی ارتش مخالفت کرد.
او از رؤسای مدرسه و گروه جانيان كه در شهرری پايگاه دارد و
بيشتر بچههای شهرری را به وزارت اطلاعات وارد كرد و گروههای
داخلی و خارجی ترور بيشتر از بچههای مورد اعتماد او بودند كه
بعد آنها را به فلاحيان تحويل داد. او از دشمنان ﺁية الله
منتظری است و...
* "حجت الاسلام " علی فلاحيان دوست نزديك علی قدوسی (علی قدوسی
با علی فلاحيان رفيق بودند خاطرات علی جنتی، ص ۱۴۳) وزارت
واواک و دادستان دادگاه ويژه روحانيت و از عوامل تحول دولت به
دولت تروريست و بانيان سازمان ترور و از متصديان ترورها در
درون و بيرون از ايران ...
* "حجت الاسلام " روح الله حسينيان، از گلهای سرسبد دادگاهها
و از قاتلان و مفتيان جنايت در ايران. به ياد می ﺁورد که او
خود گفت : ما خود يک پا قاتليم . او از همدستان حسين
شريعتمداری در تهيه برنامه های " هويت " و چراغ و از متصديان
شکنجه ها و اعدامها است.
* " حجت الاسلام " احمد بهشتی، متولد كرمان در ۱۳۱۴ . مادر او،
در سال ۱۳۶۷، در مكه، کشته شد . او مدرس مدرسه حقانی بود و
مرتبط با قدوسی
ـ حجت الاسلاماحمد خاتمی متولد سمنان ـ ۱۳۳۹ ـ شاگرد خزعلی و
مشكينی و حسن زاده آملی و محمد تقی عبدوست و فلسفی و فاكر بود.
از سال ۱۳۵۴ شروع به مبارزه و منبر رفتن کرد. به قول خودش:"
آغازگر جريان انقلاب در روستای زرند ساوه و آدران شهريار اين
جانب بودم" (خبرگان رهبری، ص۲۱۲) . او در باره عمليات مبارزاتی
خود ميگويد:" در شهرهای شوشترو سمنان و تهران افشاگر بودم." و
ادامه ميدهد:" اين جانب به علت سن كم توفيق زندان و تبعيد در
رژيم شاه را نداشتم وليكن مبارزان سخت كوش و مقاومان نستوه
تبعيدی كه خالصانه برای خدا پای در اين ميدان نهاده بودند را
سخت دوست ميداشتم و در چشمم بسيار بزرگ بودند." (خبرگان
رهبری، ص۲۱۲)
* " حجت الاسلام " نيازی، رئيس سازمان نيروهای مسلح، است. او
در جريان قتلهای زنجيرهای معروف شد وگرنه تا قبل از آن زياد
كارهای نبود. وی دستور شكنجه متهمان به قتلهای زنجيرهای را
داد و در صدد بود كه پروژه خامنهای را (انداختن جنايتهايی که
بدستور او انجام شده بودند، به گردن عوامل نفوذی دشمن
صهيونيستی و...) پياده كند كه با بن بست مواجه شد و نوار
شكنجههای دوران او به خارج از شكنجه گاه رسيد و او افشا شد.
* " حجت الاسلام " عليزاده دادستان فعلی كل كشور
*"ايت الله "قدوسی
قدوسی که دادستان دادگاه انقلاب شد و کشته شد، نخستين پرونده
ساز بر ضد نوانديشان دينی و کسانی بود که مخالف استقرار
استبداد ملاتاريا بودند و می کوشيدند اصول راهنمای انقلاب به
عمل درﺁيند. او پرونده سازی را از پرونده سازی برای اعضای
شورای انقلاب شروع کرد . در اين باره می خوانيم : " ... نظر
امام اين بود كه ﺁنها (اعضای شورای انقلاب که در حزب جمهوری
اسلامی نبودند و مانع تصرف دولت توسط اين حزب بودند) بايد در
شورای انقلاب باشند كه ديگران فكر نكنند آخوندها آمدهاند تا
همه مراكز قدرت را در اختيار بگيرند. ديديم كه تا آخر هم در
پستهای حساسی مانند رياست جمهوری (بنی صدر) ـ وزارت امور
خارجه، صدا و سيما (قطب زاده) و بسياری از وزارتخانهها ی
ديگر(اعضای نهضت ﺁزادی) قرار داشتند و شايد هم لازم بود كه
بيايند و خودشان را در معرض آزمايش بگذارند تا مردم آنها را
بشناسند و روحياتشان را بينند و گرنه با آن وضعيتی كه ما در
ابتدای انقلاب داشتيم و آشفتگی هايی كه بود شايد خيلی از
انتظاراتی كه مردم داشتند برآورده نميشد و بعد مردم همه را به
پای روحانيت ميگذاشتند كه نتوانستند مملكت را اداره كنند ".
(خاطرات علی جنتی، سعيد فخر زاه، مركز اسناد انقلاب اسلامی، ص
۱۷۰ـ۶۹)
* " حجت الاسلام " رئيسی (سازمان بازرسی كل كشور). او و برادرش
در اين انقلاب چنان در جمع آوری زمين و خانه استاد شدهاند كه
در حال حاضر از پولدارترين روحانيون ايران ميباشند.
* " حجت الاسلام" نظام زاده، حج و زيارت
* "حجت الاسلام" رحيميان،بنياد شهيد.
* "حجت الاسلام" سيد مهدی طباطبايی (برادر زن آيت الله سعيدی)
*" حجت الاسلام" معلی، مدير مسئول نشريه كيهان فرهنگی . اوكسی
است كه در رژيم شاه دستگير شد. با دستگيری خود موجب دستگيری
برخی از نيروهای مدرسه حقانی نيز شد . علی جنتی می نويسد:" در
همين زمان آقای معلی را دستگير كردند و به دنبال دستگيری ايشان
جمع بسياری از طلبه های مدرسه حقانی لو رفتند . ظاهراً آقای
معلی تحت شكنجه زيادی قرار گرفتند و به همه چيز اعتراف كردند."
(خاطرات علی جنتی، ص ۸۵)
* محمدی عراقی (داماد "آيت الله" مصباح يزدی
* محمد حسين طارمی و سيد رضا فقيهی
* "حجت الاسلام" سيد صادق زيارتی (حميد روحانی) که در نجف بود
. او از اعضای هيات رييسه مركز اسناد انقلاب اسلامی ايران و
دوست حسينيان و پدر جعل تاريخ روحانيان (خمينی و شريعتمداری
و...) در ايران سالهای پيش از انقلاب و دوران بعد از انقلاب
است. در مورد او دو خاطره وجود دارند :
ـ آقای عميد زنجانی مينويسد:" آقای سيد محمد روحانی (منظور
"آيت الله" روحانی است) از كسانی بود كه علنی نسبت به امام
توهين ميكرد و مسائل بی اهميتی را برای خدشه دار كردن امام
نقل می كرد كه يكبار دوستان امام، يعنی زيارتی (حميد روحانی) و
آقای سيد محمود دعايی كاری هم دربارهاش كردند، البته خود
اينها الان منكر هستند، ولی آن زمان در نجف مشهور بود كه اين
دو بزرگوار كارهايی در مخالفت با سيد محمد روحانی
ميكردند(مقصود نويسنده جعل سند برای بدنام کردن او است) .
نامهای از آقا سيد محمد فاش شد كه اين نامه نشانگر ارتباط وی
با ساواك بود. در هر حال اين نامه چه كذب باشد و چه صحت داشته
باشد فرقی نمی كند. اصلاً آقا سيد محمد وضعش جوری نبود كه
احتياج داشته باشد با ساواك همكاری كند و وی همكاری غير مستقيم
داشت. (خاطرات "حجت الاسلام" عميد زنجانی ص ۱۳۸).
ـ ولی جلال الدين فارسی اين موضوع را باز ميكند و به طور
مفصل مينويسد: موضوع چك بانك رافدين بود كه ميگفتند از ايران
برای حجت الاسلام سيد محمد روحانی از مدرسان حوزه نجف آمده
است. اين شايعه بر سر زبانها افتاده بود. عدهای هم آن را
باور كرده بودند. عجب اين است كه تا امروز عدهای از آن به
عنوان يك امر واقع ياد ميكنند . حال آنكه دروغ آشكاری بود كه
هيچ عاقلی و منصفی آن را باور نميكرد. دو طلبه جوان توطئه
ميكنند (حميد روحانی) و دعايی با استناد به مطلب فوق، نامبرده
را به علتی كه ذكرش را جايز نميدانم بدنام كنند. قطعه چك
سفيدی از بانك رافدين عراق را برداشته مبلغی در محل آن
مينويسند. شايد نام ايشان را هم در متن چك نوشته باشند. بعد
مدعی ميشوند اين چك در جوف يك پاكت پستی از ايران اشتباهاً به
آدرس يكی از طلبهها رسيده است. چك را ميبرند به اين و آن
نشان ميدهند تا او را بدنام كنند . تصادفاً يكی با تعجب به
آنان ميگويد: " پس چرا در چكی كه مال بانك رافدين عراق است،
مبلغ به جای اينكه به دينار نوشته شود به ريال كه واحد پول
ايران است نوشته شده است؟" آن دو نفر كه پی به اشتباه خود
ميبرند چك ساختگی را پنهان ميكنند....
طرفداران روحانی كه پيگيری ميكنند،آن دو نفر به مسافرت
ميروند...(زوايای تاريك، جلال الدين فارسی، ص۲۱۸ـ۱۹)
* علی اندرزگو ـ مسيح مهاجری (مدير مسئول روزنامه جمهوری
اسلامی و نماينده ولی فقيه در اين نشريه) و علی جنتی و احمد
بهشتی .
* محسن محمدی عراقي(اراكی) ـ متولد ۱۳۳۴ نجف ـ محل كار دفتر
اسلامی لندن در انگلستان ـ دفتر "مقام معظم" رهبری ـ قاضی شرع
خوزستان ـ مدرس مدرسه حقانی (خبرگان رهبری، ص ۵۰۴)
* حجت الاسلام ميرسپاه (گروه ارشد مدرسه و عضو حقانی)
اين گروه حدود ۲۰۰۰ قاضی در در دستگاه قضائی و ديگر سازمانهای
کشور دارد.. دستگاه قضائی را اينان بدل به ﺁلت سرکوب مردم
ايران گردانده اند. اغلب، رفتن به جبهه را نردبان ترقی کردند .
در باره به جبهه رفتنشان، علی جنتی می نويسد : " شهر اهواز
خلوت شده بود. وآنها اغلب لباس رزم پوشيده بودند و به سرعت
آموزش ميديدند. آموزش با ژ۳ـ و كلاشينكف. بعد از آن، يك اسلحه
و يك نارنجك به آنها ميدادند تا به جبهه جنگ بروند. چون اصلاً
فرصتی برای آموزش نبود. بعضی از افراد را يك روزه آموزش
ميدادند و مجهزشان ميكردند. " (خاطرات علی جنتی، سعيد فخر
زاه، مركز اسناد انقلاب اسلامی، ص ۱۹۰) يعنی بدون تعليم نظامی
به جبهه ها فرستاده می شدند. کم شمار بودند کسانی که براستی در
سنگر جا می گرفتند و در جنگ شرکت ميکردند.
و چون خمينی جام زهر را سرکشيد و قطعنامه را پذيرفت و جنگ
پايان يافت، اين جبهه رفته ها، چون گرسنگان، به سه قوه، بخصوص
قوه قضائيه هجوم بردند. در اين باره، علی جنتی می نويسد : " از
جمله حوادثی كه در سال ۶۷ اتفاق افتاد، قبول قطعنامه بود. در
بدترين وضعيت اقتصادی بوديم. وضعيتی پيش آمد كه در نهايت به
پذيرش قطعنامه از طرف جمهوری اسلامی انجاميد... من ساعت ۹ صبح
در ستاد قرار گاه خاتم ـ در دفتر آقای روحانی بودم ايشان اطلاع
داد كه امام امروز در ملاقاتی كه جناب آقای هاشمی با ايشان
داشت، دستور داد هاند كه ديگر جنگ را تمام كنند و قطعنامه ۵۹۸
را بپذيرند. اكنون نيز دارند متنی را تنظيم ميكنند تا ﺁن را
هم به سازمان ملل بدهند. (خاطرات علی جنتی، سعيد فخر زاه، مركز
اسناد انقلاب اسلامی، ص ۲۱۵) و او نمی نويسد که پايان خفت بار
جنگ و سرکشيدن جام زهر، همانقدر که برای خانواده هائی تلخ بود
که فرزندان خود را از دست داده بودند، برای شاگردان مدرسه
حقانی که جبهه رفتن جای کمبودهای علمی و اخلاقی و صلاحيتهای
لازم را پر می کرد، شيرين بود. هنوز مردم ايران دارند بهای جنگ
۸ ساله را می پردازند. تا اين رژيم برپا است، قسطهای سالانه ای
که بايد بپردازند، سنگين تر می شوند.
انقلاب اسلامی : بهمان ترتيب كه رأس حاکم مثلث زورپرست، در
مافياها ناچيز می شود، دو رأس ديگر نيز در انحطاط و انحلالند.