منبع: روشنگری
۴ دی ۱۳۸۹ ـ
۲۵ دسامبر ۲۰۱۰
اگر مسيح بود چه می کرد؟
آيا عيسی مسيح چپگرا بود؟ فيلسوف ها، سياستمداران، دين
شناسان و پيروان کليساهای گوناگون زمانی دراز آرای گوناگونی در
اين رابطه ارائه داده اند. محافظه کاران در سال های اخير موفق
شده اند مسيح را يکی از خودشان جلوه دهند. بويژه در ايالات
متحده که راست های مسيحی در حال رشد هستند. اين برای چپ مدرن
غم انگيز است. در طول تاريخ آموزه های مسيح الهام بخش جنبش های
سياسی و اجتماعی راديکال بوده است: صلح طلبی مسيحی( کوئيکرها،
مارتين لوترکينگ، بروس کنت در CND)، سوسياليسم مسيحی (کی ير
هاردي، تونی بن)، الهيات رهايی بخش در آمريکای جنوبی و حتی
کمونيسم مسيحی. به گفته اتن کابه، فيلسوف اتوپيست قرن 19
فرانسه:«کمونيسم، مسيحيت است... مسيحيت خالص، پيش از آنه توسط
کاتوليسيسم فاسد شود.»
اين روزها اما به اصطلاح مروجان کلام خدا تمايل به راست دارند.
کشيش اوانجليک جيم واليس، که کشيش مورد اعتماد اوباما و گوردون
براون هم بوده است در کتابش تحت عنوان «سياست خدا»، از تعبير
نادرست ا پيام مسيح توسط قبايل سياسی متنازع اظهار تاسف کرده و
توضيح ميدهد که چگونه «راست» پيام مسيح را کج تعبير کرده و چپ
اصلا آن را نگرفته است. او خاطر نشان ميکند که مسيحی الزاما
همان «راست بنيادگرای مسيحی» نيست و تمرکز انجيل بر عدالت
اجتماعی و فقرا نشان ميدهد که حيات اقتصادی بايد حول نيازهای
بخش های ضعيف جامعه و آنها که بيش از همه آسيب پذير هستند
سازمان يابد.
به مثابه فرزند يک زوج پناهجو پناهجو- يوسف و مريم – که به مصر
گريخته اند تا از عزم سلطان هرود به کشتار عمومی در امان
بمانند، عيسای انجيل ها در هيبت مردی مجرد، صندل پوش و ريشو
همه مشخصات يک انقلابی مدرن را به نمايش ميگذارد. تری ايگلتون
منقد فرهيخته مارکسيست در مقاله ای که در سال 2007 منتشر کرد
خاطرنشان ميکند مسيج آيه های انجيل «مردی بيخانمان و بی مال و
منال، حاشيه نشين، واعظ دوره گرد، بيزار از خانواده های اسم و
رسم دار، فاقد تجارت يا مشغله، يار محرومين و لگد مال شدگان،
مخالف تجمع ثروت مادي، عاری از هراس برای امنيت خود» است که
«شاخی در پهلوی قدرت حاکم و شلاقی برای داراها و قدرتمندان »
محسوب ميشود. ايگلتون اضافه ميکند مسيح بيشترين خصوصيات يک
کنشگرانقلابی مدرن از جمله تجرد اورا دارد.
ازخصوصيات ظاهری هم که بگذريم، اگر مسيح ميخواست در مورد مسايل
مهم مورد بحث در زمانه ی ما – جنگ و صلح، ثروت و ماليات، مسايل
بهداشت و سلامت و اصلاحات مالی تصميم بگيرد - چه ميکرد؟ همان
کاری را که هر چپگرايی که اندکی برای خود احترام قايل باشد
ميکند. به اين پنج دليل:
۱ـ مسيح در راه پيکار طبقاتی
محافظه کاران راه های توزيع عادلانه ثروت از قبيل ماليات های
تصاعدی و ماليات بر درآمدهای هنگفت را «سياست حسادت» ميخوانند
که از تمايل انحرافی مارکسيست ها برای پيکار طبقاتی نشات
ميگيرد. اما مسيح از معيارهای کنونی برای ماليات گرفتن از
ثروتمندان فراتر رفته است. برای مشاهده نمونه واقعی «سياست
حسادت» به آيه 10:21-25 نگاه کنيد:
مسيح به يک مرد يهودی که از او می پرسد چطور ميتواند به ملکوت
جاودان راه يابد پاسخ ميدهد:« 21- تو يک چيز کم داري، برو هرچه
داری بفروش، و پول آن را به فقرا بده، آنگاه در ملکوت گنج
خواهی داشت، آنوقت بيا و مرا همراهی کن» 22 – وقتی مرد اين را
شنيد، تکان خورد و اندوهگين رفت، زيرا اموال زيادی داشت. 23 –
آنوقت عيسی به دور و بر خود نگاه کرد و به شاگردانش گفت: «چقدر
برای داراها دشوار است که به ملکوت خدا راه يابند» 24- و
شاگران از اين کلام هاج و واج مانده بودند. ولی مسيح دوباره به
آنها گفت :« فرزندان، چقدر دشوار است به ملکوت خدا وارد شدن!»
25 - گذار شتر از سوراخ سوزن آسانتر است تا ورود ثروتمند به
ملکوت خدا.»
برنامه های پيشنهادی برای افزايش ماليات را فراموش کنيد. عيسی
مسيح اعلام ميکند رمان آبراموويچ و دونالد ترامپ های اين جهان
بايد برای رهايی در جهان ديگر جان بکنند. چرا؟ « شما نميتوانيد
هم خادم خدا باشيد هم خادم ثروت – انجيل ماتيو 6:24»و: «عشق
پول ريشه همه انواع شرارت هاست. تيموتی 6-10».
۲ ـ مسيح در حال اکسيون مستقيم
عليه بانکداران
در مارس 2009 پنجره های ويلای مجلل ادينبورک متعلق به فرد
گودويل رئيس منفور پيشين رويال بانک اسکاتلند و دريافت کننده
بسته های عظيم کمکی دولت را شکسته و به مرسدس ُ600 S او آسيب
رساندند.
به نظرمن احتمالا مسيح هم گرايش داشت نخستين سنگ را پرت کند.
شاهد: آيه « 11:15-17» «15-او وارد معبد شد و آنها را که مشغول
فروختن بودند و آنها را که مشغول خريدن بودند بيرون انداخت، و
ميزهای کسانی را که پول رد و بدل ميکردند و صندلی های کسانی را
که کبوتر[برای قربانی کردن] ميفروختند واژگون نمود ، 16- و به
هيچکس اجازه نداد که از معبد برای نقل و انتقال استفاده کند.
17-او شروع به موعظه کرد و گفت: «آيا نوشته نشده که خانه من
بايد خانه ای برای دعا به همه ی ملت ها باشد؟ ولی شما آن را به
خانه دزدها تبديل کرده ايد.»
ميزها واژگون گرديد، پول ها به دست باد سپرده شد، معامله گران
پول دزد خوانده شدند. «پاکسازی معبد» توسط مسيح فرمان به
اکسيون مستقيم عليه نخبگان سياسی و مالی است که امروز توسط
کنشگران چپ صورت ميگيرد. به گفته ی ايگلتون اين کار عبارت بود
از حمله مسيح به « دژ طبقه حاکم »
۳ ـ مسيح، کنشگر کارزار «مزد
عادلانه»
اين اتقافی نيست که کارزار «مزد کافی برای زندگی”living wage"»
- حداقلی مزد هر کارگر بايد برای پرداخت هزينه های اساسی زندگی
خانواده اش کافی باشد – که توسط «شهروند بريتانيا » پيش برده
ميشود، گروه هايی کليسايی را نيز در بر ميگيرد. کتاب های مذهبی
نگفته اند مسيح فعال اتحاديه ای بود، ولی نشان ميدهند که او
مدافع مزدکافی برای زندگی بوده است.
بنا بر روايتی در انجيل ماتيو در يک باغ انگور مزدکارگران موقت
صرفنظر ازاينکه صبح زود يا ديرتر در طول روز و حتی در دو ساعت
آخر به مزرعه ميرسيدند برابر داده شد . طبيعتا کارگرانی که
طولانی تر کار کرده بودند شکوه کردند. اما از نظر مسيح
کارگرانی که ديرتر رسيده بودند از مزرع به به مزرعه جويای کار
بودند ، يکی از آنها گفته بود حتی يک نفر ما را استخدام نکرد.
حالا که کار گير آورده بودند بايد حداقل زندگی شان تامين ميشد.
به قول مارکس: « از هرکس به اندازه توانش، به هرکس به اندازه
نيازش.»
بنا بر گفته پروفسور جک ماهونی از دانشگاه لندن در باره اثرات
اخلاقی اين معيار برای پرداخت مزد باعث ميشودکه کارفرما را نه
فوق العاده بخشنده بلکه فقط عادل به شمار آوريم.
۴ ـ مسيح قهرمان مبارزه برای
بيمه درمانی عام
مسيح يک درمانگر بود. در کتابهای مسيحی تعداد بيشماری روايت در
رابطه با شفای مردم کور، کر و فلج آمده است. در اين روايت کوچک
ترين شاهدی به دست داده نمی شود که نشان دهد مسيح در برابر
درمان درخواست پول کرده باشد. بنا بر انجليل لوقا(10:9) او به
شاگرانش دستور داد به شهرها بروند و «بيمارانی را که آنجا
هستند شفا بدهيد». حتی يک کلمه از پرداخت، وجه و از اين قبيل
در ميان نيست. در واقع مسيح در تمام طول عمرش در حرف و در عمل
از بيمه رايگان عمومی برای درمان دفاع کرد. او می بايست مدافع
سرسخت و پرشور نجات بيمه درمانی عمومی از دستبرد بازار آزاد
باشد.
روايت جاريوس رهبر يک کنيسه را در نظر بگيريد که دخترش مرحله
نهايی يک بيماری مرگ آور را ميگذراند و روايت زن بی چيزی که 12
سال خونريزی داشت و «همه زندگی» خودرا برای هزينه درمان بيماری
اش به پزشکان پرداخته بود « آيه 5:21- 43 ) مسيح هردو را درمان
کرد.
درو اسميت دانش پژوه، بلاگر و کشيش باپتيست آمريکايی اهميت
سياسی اين آيه را چنين توضيح ميدهد: «در سيستم بهداشت و درمان
بازار آزاد آن زن بی نام و نشان احتمالا درمانی نمی گيرد، اما
دختر جاريوس به درمان مورد نيازش دست می يابد. هسيح می توانست
فقط زن بی چيز را درمان کند، هرچه باشد جاريوس مردی دارا بود.
ولی مسيح نمونه ای از بهداشت عمومی را به اجرا گذاشت و هردو را
درمان کرد.
بنابراين عجيب نيست که در جريان تصويب لايحه اصلاحات سيستم
بهداشت اوباما که حداقل 32 ميليون شهروند فاقد بيمه های درمانی
را مشمول بيمه ميکرد، عده ای از ليبرال ها پلاکارد در دست
ميگيرفتند که روی نوشته شده بود:« مسيج به لايحه ميگفت آری.»
۵ ـ مسيح فعال ضد جنگ
آيا مسيج از جنگ عراق دفاع ميکرد؟ يابه مارش دو ميليونی ضد جنگ
در فوريه 2003 می پيوست؟ جنگ افغانستان چطور؟ بيانات عيسی در
مورد جنگ و صلح، عمل و عکس العمل نشان ميدهد او برای مبارزه
غير خشونت آميز اولويت قايل بود. « تبرک بر سازندگان صلح، زيرا
آنها فرزندان خدا به شمار خواهند آمد» (ماتيو – 5:9) و « شما
شنيده ايد که ميگويند چشم در برابر چشم و دندان در برابر
دندان، ولی من به شما می گويم در برابر شريران نايستيد. ولی
اگر کسی به گونه راست شما سيلی زد، گونه ديگر را نيز
برگردانيد.( ماتيو 5:38-39) و «شمشيرهای تان را در جايش
بگذاريد، زيرا همه آنها که شمشير به دست ميگيرند خود بوسيله
شمشير نابود خواهند شد.» (ماتيو 26:52)
مدافعان صلح برای به چالش کشيدن ميليتاريسم کشورهای مسيحی مثل
ايالات متحده و بريتانيا آيه مزبور را به کمک ميگيرند. جيم
واليس ميگويد: «من خواهان آن باوری هستم که آموزش مسيحيت را در
سياست خارجی جدی بگيرد. مسيح ميگويد «تبرک برسازندگان صلح، نمی
گويد صلح دوستان ». من فکر نميکنم فرمان مسيح برای فراهم کردن
شرايط صلح با سياست برتری جويی ميليتاريستی آمريکا برای تحميل
پاکس آمريکانا به اجرا در می آيد.
جرج بوش از فرقه «مسيحيان نو بنياد»، در کتاب خاطراتش که اخيرا
منتشر شده توضيح ميدهد که چطور شد با درخواست سازمان سيا برای
شکنجه ی يک زندانی متهم به برنامه ريزی 11 سپتامبر بوسيله
القاء مصنوعی غرق شدن موافقت کرده است:
« من به 2973 نفر که توسط القاعده در 11 سپتامبر از خانواده
های شان گرفته شدند فکر کردم...» و به آنها گفتم «شديدا صحيح
است».
ولی مسيح که جرج بوش او را فيلسوف سياسی مورد علاقه خود خوانده
است، وقتی برای انتقامجويی و قصاص صرف نکرده است. بوش به يک
گروه از مقامات فلسطينی گفته بود خداوند به او گفته است: « با
آن تروريست ها در افغانستان بجنگ و به حکومت خودکامه در عراق
پايان بده».
با توجه به گفته های مسيح در مورد روش های غيرخشونت آميز و صلح
جويانه شک دارم آن صدايی که بوش در سر خود می شنيد صدای خدا،
يا پسر خدا بود.
دشمنانت را دوست داشته باش. ثروت ات را واگذار کن. ماليات ات
را بپرداز. به بيچيزان کمک کن. بيماران را شفا بده- ( و رايگان
شفا بده).اينها محورهای سياست چپ و سوسياليستی هستند.
کاری که مسيح ممکن نبود انجام دهد اين بود که بگذارد ثروتمندان
ثروتمندتر شوند، به بانکداران حريص کارت سفيد داده شود. و به
کشورهای خارجی يکی بعد از ديگر حمله شود.
مشکل بتوان با واليس مخالفت کرد که ميگويد سياست مسيح مشکلی
برای راست مذهبی است.
----------------------------
منبع مقاله به زبان اصلی:
www.newstatesman.com/religion/2010/12/jesus-god-tax-christ-health