خبر و نظر ۰۰۰ ادبيات و هنر ۰۰۰  نوشته های منتخب يا رسيده ۰۰۰ ويدئوکليپ ـ  ترانه و موسيقی ۰۰۰ انديشه ـ تاريخ ـ علوم انسانی ـ گفتار ها ۰۰۰ طنز و طنز واره ۰۰۰ با شما ـ پرسش ها و پاسخ ها ۰۰۰ آرشيو ـ معرفی بخش ها ۰۰۰ صفحه ی اول

 
کل، کاذب است
 
   
   
تقی رحمانی
 
 
   

مقدمه: با پيدايش جنبش سبز بحث های حاشيه ای اما تامل برانگيز سکولار مذهبی طرح شدند . اين بحث ها می توانند به عنوان قسمتی از ديالوگ ملی باشند که نام آن را از مقاله آقايان رضا سياووشی و مهرداد مشايخی وام گرفته ام. از سوی ديگر اين بحث ها می توانند فضايی تنش آلود و اختلاف انگيز را به وجود آورند که بر کيفيت جنبش سبز هم تاثير منفی می گذارد.
 
 اين نوشتار در ادامه مقاله مربوط به مذهب و سکولاريسم و دولت قانونمند است که عطف به نظرات بخشی از انديشمندان سکولار از جمله آقای محمد رضا نيکفر است که صورت مساله مذهب را در برابر سکولاريسم قرار می دهد. شايد لازم به يادآوری باشد که نگارنده به عنوان روشنفکر مسلمان با گرايش مذهبی در رديف هزاران هزار مذهبی و غيرمذهبی قرار می گيرم که جوانی شان را حکومت دينی ستانده است. البته بنده خوش شانس بوده ام زيرا هزارا ن نفر هستند که خوش شانس تر از ما نبوده و جان و مال داده اند.
 
چنين معرفی باعث می شود که خواننده و مخاطب اين مقاله احساس کند فضای زندگی، فکری و عملی نويسنده چه بوده است .بسياری از روشنفکران مذهبی به حکومت دينی باور نداشته اند. از جمله نگارنده که به خاطر اين اعتقاد ۱۴ سال زندان کشيده ام. در اينجا لازم است از نوشته های دقيق آقايان شيدان وثيق درباره سکولاريسم، لائيسيته و همچنين از مقالات مستدل درباره تفاوت سکولاريسم و لائيسيته در رابطه با حکومت نوشته آقای احمد فعال تشکر کنم. مطالب آقايان احمد فعال و شيدان وثيق به دليل توجه به نظريه و مدل راهگشا نقطه های اختلاف و تفاهم را مشخص تر می کنند اما نگاه کلان و علمی با گرايش فيلسوفانه يا کلامی چنين ويژگی ندارند. اين مقاله را به آقايان وثيق، نيکفر و فعال تقديم می کنم.
 
هر چه خوبان همه دارند تو تنها داری
 
قبل از انقلاب مذهبی ها و مارکسيست های ايرانی معتقد بودند که باورهايشان ناب است در نتيجه بديل شايسته پهلوی هستند. همه خوبی ها در نزد آنان است و اسلام آن است که اينان می گويند. يا مارکسيسم همان است که ايشان می گويد.کار بدين منوال رفت تا اينکه بعد از انقلاب انواع اسلام ها و گرايشات مارکسيستی سر بر آوردند. گفته اند که جنگ برادارن خونين تر است. از قضای روزگار چون اسلامی ها دارای قدرت بيشتری بودند بر مسند حکومت نشستند و حکومت جمهوری اسلامی شکل گرفت. همه جريان های اسلامی منتقد و غيرمنتقد در کليت به قانون اساسی ۱۳۵۸ ه.ش ملتزم شدند. گر چه برخی جمهوری راديکال اسلامی، عده ای جمهوری دموکراتيک و برخی حکومت اسلامی می خواستند. اما در ميدان عمل و تجربه مشخص شد که صفت اسلامی يا قيد اسلامی همان مفهوم کلی است که فقط برا ی مقابله با ديگرانی که اسلامی نيستند کاربرد دارد . به عبارتی اين صفت و قيد سلبی است و نه اثباتی يعنی اينکه ما چه نيستم را به خوبی توضيح می دهد اما مسئله ما چه هستيم را حل نمی کند.
 
چرا که در مقام عمل وطرح الگو اختلاف ها آشکار شد. ملی مذهبی ها با نظريه ولايت فقيه مخالف بودند. در ميان طرفداران ولايت فقيه نيز انواع مطلقه، مقيده و منتخبی ظاهرشدند. در نوع مشروعيت اين ولايت نيز اختلاف نظر به وجود آمد. اين اختلافات هنوز هم ادامه دارد. نتيجه اين شد که در مقام سلب و نقد ديگری سپهر هويتی لازم است اما کافی نيست. در مقام اجرا عمل از مفهوم بايد به مصداق ها و مدل ها رسيد. به عبارتی هيچ مشکلی را حل نکرده ايم و شايد بر موارد اختلافات ناخود آگاه افزوده ايم. اين جمله را گفتم تا به مشکل امروز برسم. گويی در اين مملکت سامانه قانونمند، تجربه آموختن ندارد و قرار نيست تجربه ای را مکرر تکرار نکنيم اما هر لحظه اين بی صورت تکراری در نقشی جديد ظاهر می شود و بازتکرا ر می کنيم چيزی را که آزموده ايم. صورت مساله سکولاريسم در جامعه برای عده ای همان مرغ تخم طلای اسلامی و يا مارکسيست قبل از انقلاب شده است.
 
حال اين مفهوم سکولار در حالات مختلف فعلی، صنفی و قيدی آن انواع برداشت ها و قرائت هايش را دارد و برخی از متفکران سکولار حتی از به کاربردن آن درمدل های حکومتی پرهيز می کنند. با اين وصف برای انديشمندانی که بسيار بسيار محترم هستند سکولاريسم و سکولاريزاسيون همان کليد نجات جامعه ايران شده است و اين دارو را به جامعه تجويز می کنند حال اگر اين جامعه چنين دارويی را بپذيرد يا اينکه اين دارو در جامعه ما پيدا شود يا وجود داشته باشد خود موضوع ديگری است اما به صورت مداوم به شکل کلی و کلان بر نحوه کاربرد آن اصرار می شود. در ميان انديشمندان درباره اسلام و سکولاريسم بحث مفهومی فراوان است. اما بحث مصداقی اندک است. به استثنای دو يا سه نفر مابقی بحث ها کلی، کلان، مفهومی و بدون مصداق معين و ارائه مدل است. اکثر روشنفکران مسلمان و سکولار به دليل نگاه غيرراهبردی اين گونه بحث می کنند و تمايل چندانی به نگاه مصداقی ندارند اگر کسانی با گرايش مصداقی سخن بگويند گويی وارد محوطه خاکی بحث شده اند . بدون رد و نفی بحث های کلی و مفهومی که برای جامعه لازم اما ناکافی هستند نگارنده اعتقاد دارد نياز جامعه تفاهم مصداقی و نه مفهومی است. ما در عرصه روشنفکری به اشباع، تکرار و اعتياد در قلمرو مفاهيم کلی از قبيل اسلام سکولاريسم، آزادی و عدالت رسيده ايم. در اشباع مفاهيم به اوج رسيده ايم و در مصاديق و مدل ها در اول راه هستيم.
 
طرح نظام، ايده و باور سکولاريسم و سکولاريزاسيون امر مناسبی است اما مسئله جامعه ما ايده و باور سکولار نيست بلکه معتقدان به اين ايده بايد در مورد چگونگی نظام، اهداف آن و چگونگی تحقق آن بحث کنند.
 
باعطف به تجربه قبل از انقلاب که از دوران نوجوانی و جوانی توشه ای از آن برای من باقی مانده است بايد نکاتی را سکولارها مورد توجه قرر دهند.
 
نظام سکولار تنها بديل حکومت در ايران نيست چرا که مدل واحدی برای نظام سکولار نه در مدل و نه در مفاهيم وجود ندارد اگر چه از وجه سلبی در مقابل حکومت دينی از واژه سکولار استفاده می کنيم اما بايد توجه داشته باشيم چنين اجماعی در مورد نظام سياسی سکولار حتی ميان سکولارها و تجربه عينی نظام های سکولار وجود ندارد.
 
پس به جاست که سکولاريسم مورد نظر خود را توضيح دهيم و از مدل خود حرف بزنيم اما تا زمانی که باور داشته باشيم که يک نوع مدل سکولار از مفهوم آن بر می آيد مابقی نادرست هستند استبداد را بازتوليد کرده ايم. بايد پذيرفت هر مذهب و مکتب بعد از مرحله تثبيت انواع گرايش ها و مدل ها را از خود ارائه می دهد. تجربه نشان داده که عشق بازان به يک باور وعقيده از نخستين قربانيان همان نظام خواهند بود . اين تجربه در تاريخ فراوان تکرار شده است. بر سر ملی مذهبی ها بعد از حکومت جمهوری سلامی چه آمد؟ بر سر سوسياليستهای صادق در نظام کمونيستی چه آمد؟. بر سر طرفداران نظام سلطنتی مشروطه که شاه را فقط سلطان می خواستند چه آمد؟ سرنوشت اين عشقبازان هجران و دربه دری و مشکلات و مصائب فراوان است. هر کس حق دارد باور و عقيده و مدل حکومتی خود را ترويج، تبليغ و تبيين کند اما گفتگوی مفيد در جامعه زمانی صورت می گيرد که مفاهيم و مصاديق بر سر يک نظام، باور وعقيده با يکديگر تناسبی منطقی پيدا کنند. بايد پذيرفت هيچ نظام، باور يا عقيده ای نمی تواند از رقيب داخلی ناميمون مصون بماند. چرا که آدمی هر چيزی را فاسد يا تعالی می بخشد. در نزد سکولاريسم نظام بديل دنيای مدرن است که جز خوبی، عدالت و آزادی از آن طراوش نمی کند. تمدن بشری تا قرن هيجدهم از امر معقول خالی بود و همه نظام های گذشته بر مصائب انسان افزوده اند و در عمل ناکارآمد نشان داده اند. اما به ناگهان ستاره هايی درخشيده و ميرمجلس شده و دل های رميده انسان ها را انيس و مونس شده اند. اينگونه ديدن جهان آيا می تواند توصيف عقلی و منصفانه تاريخ بشر باشد؟
 
در اين روايت هر آنچه خسرو عقل مدرن و نظام سکولار می کند شيرين هم می کند و هر جا که ايرادی برجاست از ايدئولوژی يا از رسوبات شبه مذهبی است. اما غافل از اينکه ايدئولوژی محصولی مدرن است و مارکسيسم، فاشيسم و مدل ليبراليسم حکومتی جهان سومی را نمی توان شبه مذهبی ناميد. حتی بنيادگرايی محصول شرايط مدرن جديد است. اين همه قضاوت های نادرست از کجا می آيد؟ پاسخ اين است که پذيرفته ايم کالايی که ما عرضه می کنيم حرف ندارد و اگر دارد پيرايه ای است که به آن افزوده اند و از غير آمده است. مگر بسياری مذهب ها نمی گويند که هر عيب هست از مسلمانی ماست اما برخی انديشمندان سکولار تا اين حد هم انعطاف ندارند بلکه معتقدند که هر عيب است از نفوذ رسوبات گذشته است و الا اين حرف ها به عقيده و نظام سکولار نمی چسبد در حالی که واقعيت عقايد و جوامع با ما چنين نمی گويد. اگر دقيق شويم متوجه می شويم مدل ها و نظام ها با باور و عقايد فاصله دارند و قرار نيست که اين فاصله ها منتفی شوند يا به صفر برسند اما وجود باورها و عقايد برای پالايش و سنجش نظام ها و مدل ها مفيد و لازم هستند.
 
در تداوم نگاه برتر نشاندن و منحصر به فرد کردن يک عقيده، باور و نظام بر ديگرعقايد پيش شرط های غير تاريخی و غير مستدل ديگری هم وارد می شود. تاريخ گذشته بشر قبل ازعصر روشنگری جنبه درخشانی ندارد و در اين دوران طولانی درخشش موقت رخ داده که البته اين رخداد هم طلوع عقل بوده است. در حالی که به تعبير بسياری و به خصوص آنتونيو گرامشی گفتمان عدالت انسانی را انبيا شکل داده اند.
 
در اين نگرش مذهب متهم اصلی می شود و حتی محاکمه سقراط را مذهبی ها انجام دادند. جنگ مذهب عليه مذهب که بخش مهم تاريخ بشر است ناديده گرفته می شود و مذهب يکسره منفی می شود. در اين قضاوت عجولانه، تند و سريع از تاريخ بشر نتايج منصفانه اخذ نمی شود. سوءظن به مذهب اساس کار است. گويی انبيا با مذاهب رسمی درگير نشده اند و اديان کارکرد دوگانه و چندگانه نداشته اند. و يا از يک دين مذاهب گوناگون و مخالف بروز نکرده که با يکديگر درگير هم شده اند. آغاز نادرست در يکسره برتر بينی سکولار در همين جا متوقف نمی شود. تاريخ بشر اسير مقطعی از تاريخ يک جامعه يا دوره خاص می شود تا تاثير سخن و ادعا ثابت شود. در نتيجه کار از تاويل تاريخ به تلوين تاريخ بشر می رسد و تا به امروز ادامه می يابد. در نتيجه هر آنچه مطلوب نيست نتيجه باور سکولار نيست بلکه شبه مذهبی است يا ريشه مذهبی دارد يا ايدئولوژيک است. مارکسيسم استالينی، نازيسم هيتلری و فاشيسم موسولينی، جهان گرايی نئوکان همه شبه مذهبی قلمداد می شوند يا ايدئولوژيک. اما توضيح داده نمی شود که چرا پديده های مدرن شبه مذهبی يا جايگزين مذهب هستند. به خصوص مفهوم و صورت بندی ايدئولوژی همه مدرن هستند. اين انتزاع در همين جا پايان نمی گيرد. ناچار تاريخ معاصر و جامعه ايران را در بر می گيرد. متهم رديف اول يک نام کلی به نام دين است که از آغاز تاريخ مکتوب بشری تا به امروز مانع سعادت انسان هاست . در واقعيت اين اتهام بسيار کلی و نارواست اما از آنجائيکه قرار است که تاريخ گذشته بشر با کارنامه حکومت دينی و تجربه حکومت کليسا خوانش شود اين اتهام نيز وارد می شود.
 
در اين نقادی بدون توجه به ظرافت جدايی يا تفکيک دين از قدرت و حکومت و دولت و عنايت به اينکه قدرت بی مهار فساد می آورد چه دينی و چه غيردينی جای متهم نيز عوض می شود و به ناگاه به جای نقد حاکميت بی مهار دين در کليت خود محاکمه می شود. در مورد تاربخ معاصر هم وضع به همين منوال است. اگر قدرت محور و دولت محور نباشيم و آنچه حاکم است را حق ندانيم بايد توجه داشته باشيم ايده تفکيک نهاد دين از دولت و مخالفت با ولايت فقيه در اول انقلاب با صدای بلند از سوی مذهبی ها بلند شد. مارکسيست ها هم با ولايت فقيه مخالف بودند اما آنها به تقسيم ثروت می انديشيدند و نه تقسيم قدرت.
 
نگاه تاريخی و انضمامی به ما می گويد که در روايت تاريخ دقت يا حوصله داشته باشيم. با احترام به همه مدافعان آزادی و عدالت به شهادت تاريخ سی ساله باز هم جريان های مذهبی با حکومت دينی بيشترين چالش را داشته اند. البته قصد دفاع از عملکرد همه اين جريان ا را ندارم اما ايده تفکيک نهاد دين از دولت در عين باور به اسلام اجتماعی و سياسی باوری است که در جامعه ما طرفدار فراوان دارد.
 
اسلام در قرآن و زندگی پيامبر، سنت امامان و اهل سنت روايت سياسی دارد منتها بحث بر سرتنظيم اين روايت با حکومت، دولت و قدرت است. نگاه روادارانه به تاريخ سی ساله نشان می دهد بايد به روايتی از دين با سوءظن نگاه کرد نه اينکه به کل دينداران مسلمان با سوءظن نگريسته شود. بايد به دين دولتی با سوءظن نگريست که آزمونش را نامناسب پس داده است. اما با جريان های دينی بايد متناسب با شان و فعاليت آنها برخورد کرد و قاعده سوءظن را بر شهروندان مذهبی تسری نداد. به خصوص جريان هايی که با حکومت دينی مخالف بوده اند و برای اين مخالفت هم هزينه داده اند.
 
اگر تعريف از سکولاريسم در روايت خاص از آن «رواداری و مدارا، تفکيک نهاد دين از دولت و تفکيک قوا »باشد و يا اينکه سکولاريسم برابری حقوقی زنان و مردان و يا رسيدگی به حقوق همه اقوام ايرانی در نظر گرفته شود به نظر می رسد که اين روايت به نوعی گويای سکولاريسم است که البته مورد توافق همه سکولارها نيست. اگر چنين تعريف کاربردی از سکولاريسم داشته باشيم ديگر ديدگاههای انتزاعی و تاريخی و مواجهه آن با مذهب لزومی ندارد. يعنی لزومی ندارد از مبنا سکولاريسم را در مقابل مذهب قرار دهيم. نيروهای نوگرای مذهبی هم به اين خواسته ها باور دارند و در راه تحقق آن تلاش می کنند . ممکن است که يک مذهبی رواداری و مدارا با ديگری را از قرآن و منابع مذهبی استخراج کند اما مهم اين است که قوانين رواداری و حتی برابری حقوق شهروندان نوشته و اجرا شود. مسابقه من و ديگری بايد بر سر بهتر اجراکردن آن باشد. مسئله تفکيک نهاد دين از دولت مقوله ای است که مورد توافق بسياری از مذهبی ها و جريان های سياسی بوده است که بر سر اجرای آن ايستادگی کرده اند. تفکيک نهاد دين از دولت قبل از سکولارها هم مطرح بوده و در ميان مذهبی ها طرفدار داشته است. معضل سکولارهای تمام عيار متاثر از غرب انکار نقش دين در زندگی خصوصی و عرصه عمومی است و گرنه تفکيک نهاد دين از دولت نمی تواند در مبانی سکولاريسم بگنجد.
 
تفکيک قوا هم اصل پذيرفته در دنيای مدرن است که بدون انجام آن کار هيچ دولتی پيش نمی رود. با اين وصف مسئله اين است که اين سه اصل الزاما از مسئله سکولار نشات نمی گيرند. مذهبی ها و ديگران نيز می توانند به اين سه اصل برسند و بر سر آن توافق کنند. قبل از برآمدن انديشه سکولار مدرن رواداری يا تفکيک مقام ها در حکومت های گذشته ايران و امپراطوری ها وجود داشته که پاسخگوی نياز زمانه بوده اند. از طرفی اين سه اصل و ساير اصولی که اجرای حقوق بشر را تضمين می کنند شايسته نام دولت قانونمند است که می تواند حامی سکولار و مذهبی داشته باشد.
 
به عبارتی نام ايدئولوژی خاص از يک نظام برداشته می شود زيرا که يک جامعه مدرن نمی تواند در کليت خود به نام يک ايدئولوژی شناخته شود.حال اين ايدئولوژی می خواهد مذهبی باشد يا غير مذهبی.
 
حتی اگر همه يک جامعه مسلمان باشد باز هم مسلمانی و فرهنگ اسلامی می تواند ايدئولوژی های گوناگون داشته باشند. اين ايدئولوژی ها هم اکنون در جامعه ما و کشورهای مسلمان وجود دارند در حالی که در جوامع مسلمان و غيرمسلمان و پيروان ساير مکاتب نيز وجود دارند .
 
خاتمه
 
به نظر می رسد که اصرار بر تقابل مذهبی ـ سکولار و تلاش برای ايجاد زمينه تاريخی و اجتماعی برای تقابل آن هر فرد و جريانی را از نگاه نقادانه و منصفانه دور می کند و به تصميمات عجولانه ای می رساند که بيشتر بر سوءظن ها می افزايد. در حالی که برخی از سکولارها يا مذهبی ها چنين قصد و نيتی ندارند. می توان از سوءظن به سوی تاويل و تفاهم حرکت کرد و دولت قانونمند با معيار حقوق بشر و دموکراسی را با توجه به استقلال هر جريان در دفاع از اصول اساسی حقوق بشر و دموکراسی به رسميت شناخت. در اين صورت اين امکان وجود دارد که تعامل برای جامعه و دولت سازی مدرن در ايران گامی رو به جلو بردارد.
 
درباره ايده دولت قانونمند بازخواهم نوشت.
 
تقی رحمانی
خرداد ۱۳۸۹ ه.ش

 

خبر و نظر ۰۰۰ ادبيات و هنر ۰۰۰  نوشته های منتخب يا رسيده ۰۰۰ ويدئوکليپ ـ  ترانه و موسيقی ۰۰۰ انديشه ـ تاريخ ـ علوم انسانی ـ گفتار ها ۰۰۰ طنز و طنز واره ۰۰۰ با شما ـ پرسش ها و پاسخ ها ۰۰۰ آرشيو ـ معرفی بخش ها ۰۰۰ صفحه ی اول